کتابخانه عمومی ادیب الممالک شهر جاورسیان

این فتوبلاگ به انتشار تصاویر و اخبار کتابخانه عمومی ادیب الممالک شهر جاوسیان می پردازد. جاورسیان-کوچه داستان- رو به روی ساختمان شهرداری جدید

کتابخانه عمومی ادیب الممالک شهر جاورسیان

این فتوبلاگ به انتشار تصاویر و اخبار کتابخانه عمومی ادیب الممالک شهر جاوسیان می پردازد. جاورسیان-کوچه داستان- رو به روی ساختمان شهرداری جدید

کتابخانه عمومی ادیب الممالک شهر جاورسیان
www.adibpl.blog.ir
تلفن: 08635642160
نویسندگان

۵ مطلب در دی ۱۳۹۴ ثبت شده است

چهارشنبه, ۱۶ دی ۱۳۹۴، ۰۸:۵۶ ق.ظ

شهید مدافع حرم

شهیدمدافع حرم.شهید والا مقام. محمد زهره وند.متولد روستای قشلاق زیبا شهرستان خنداب

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ دی ۹۴ ، ۰۸:۵۶
سعید شیرشاهی
يكشنبه, ۶ دی ۱۳۹۴، ۰۹:۱۵ ق.ظ

بخشودگی جرایم دیر کرد:

به اطلاع اعضای گرامی می رساند:

ضمن تبریک ایام هفته وحدت و میلاد باسعادت پیامبر اعظم(ص)، به اطلاع می‌رساند برابر موافقت دبیر کل محترم و معززنهاد، جرایم دیرکرد کلیه اعضاء کتابخانه‌های عمومی ادیب المالک که نسبت به بازگرداندن منابع کتابخانه تا پایان هفته وحدت (5 الی 10 دی ماه) اقدام نمایند، مورد بخشودگی قرار ‌می‌گیرند.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ دی ۹۴ ، ۰۹:۱۵
سعید شیرشاهی
چهارشنبه, ۲ دی ۱۳۹۴، ۰۹:۴۸ ق.ظ

شرایط عضویت

راهنمای جستجو در منابع کتابخانه

 

 

 

به آدرس   .samanpl.ir  مراجعه کنید.

تذکر* برای جستجو از مرورگر موزیلا فایبر فاکس و یا گوگل کروم استفاده کنید.

قسمت بالای صفحه سمت راست کلمه ثبت نام و ورود درج شده

روی کلمه  ورود کلیک کنید.

برای نام کاربری و رمز عبور شماره ملی خود را وارد کنید.

گزینه های  جستجو امانت و رزرو مالی و تماس با ما  را مشاهده می کنید .

در قسمت جستجو

جستجو در کتابخانه من می توانید ببینید کتاب مورد نظر در کتابخانه ای که عضو هستید وجود دارد یا نه

درقسمت جستجوی پیشرفته می توانید ببینید که کتاب مورد نظر شما درچه کتابخانه های وجود دارد

در بخش امانت و رزور  کتاب خود را رزرو می کنید

تا دو روز وقت دارید به کتابخانه مراجعه کنید و کتاب رزرو شده  خود را امانت بگیرید

در صورت عدم مراجعه س[یستم  کتاب شما را از حالت رزرو بیرون می آورد .

اگر کتابی را رزرو کردید و یا تمدید کردید باید منتظر تایید کتابدار باشید.

تاییدشدن  و یا تایید نشدن رزرو و تمدید کتاب به صورت پیام به شما اطلاع داده می شود.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ دی ۹۴ ، ۰۹:۴۸
سعید شیرشاهی
چهارشنبه, ۲ دی ۱۳۹۴، ۰۸:۱۲ ق.ظ

ساعت کار کتابخانه


Image result for ‫ساعت کار کتابخانه‬‎

ساعت کاری کتابخانه

شنبه تا چهار شنبه از ساعت 7/30الی13/30

بنج شنبه از ساعت13/30 الی20

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ دی ۹۴ ، ۰۸:۱۲
سعید شیرشاهی
سه شنبه, ۱ دی ۱۳۹۴، ۰۲:۲۵ ب.ظ

اما

 


اما (Emma)
نویسنده: جین آستین (Jane Austen)
ترجمه: رضا رضایی
ناشر: نشر نی
سال نشر: 1393 (چاپ 11)
قیمت: 28000 تومان
تعداد صفحات: 560 صفحه
شابک: 978-964-312-938-5
اِما وودهاس دختر جوانی است که در ناز و نعمت زندگی کرده. او جذاب و باهوش است و در عین حال کمی لوس، از خودراضی و بیش از اندازه به خود مطمئن!
داستان از جایی آغاز می‌شود که اِما از عروسی دوست و معلم‌اش دوشیزه تیلر، که خودش عامل سرگرفتن آن بوده، به خانه بازمی‌گردد. اِما پس از پشت سرگذاشتن این تجربه‌ی "به هم رساندن یک زوج"، توجه خود را به نزدیک کردن دوست دیگرش هریت اسمیت و آقای التون به یکدیگر معطوف می‌کند. هریت خواستگاری دارد که مورد احترام و تحصیل‌کرده است. اما اِما این خواستگار جوان را برای هریت مناسب نمی‌داند و فکر می‌کند که او باید با آقای التون ازدواج کند …
در این داستان جین آستین با نگاهی طنزآلود به نتایج دخالت بی‌مورد در زندگی اطرافیان می‌پردازد و بسیاری از عادت‌ها و دلمشغولی‌های جامعه انگلستان در زمان خود را مورد انتقاد قرار می‌دهد.
داستان با این جملات آغاز می‌شود:
"اما وودهاس دختر جذاب و باهوش و ثروتمندی بود، خانه راحتی داشت، شاد بود، و خلاصه از نعمات و مواهب زندگی اصلا بی‌نصیب نبود. بیست‌ویک سال در این دنیا زندگی کرده بود بدون آن‌که طعم اضطراب و ناراحتی را زیاد چشیده باشد.
او دختر دوم پدری مهربان و سهل‌گیر بود. بعد از ازدواج خواهرش، خیلی زود بانوی خانه پدری شده بود. مادرش مدت‌ها پیش از دنیا رفته بود و اما فقط خاطرات مبهمی از ناز و نوازش‌های او داشت. جای خالی مادرش را زن خوبی پر کرده بود که معلمه‌اش بود و در محبت و عاطفه دست‌کمی از مادر نداشت.
دوشیزه تیلر شانزده سال با خانواده آقای وودهاس زندگی کرده بود. نه فقط معلمه بلکه دوست به حساب می‌آمد. خیلی هم به هر دو دختر خانواده علاقه داشت، بخصوص به اما. بین آن‌ها بیشتر نوعی صمیمیت خواهرانه شکل گرفته بود. دوشیزه تیلر همان زمان هم که رسما معلمه بود به خاطر خلق‌وخوی ملایمش اصلا سختگیری نمی‌کرد. حالا هم که دیگر مدت‌ها بود آن حال و هوای رسمی از بین رفته بود، این دو نفر مثل دو دوست با هم زندگی می‌کردند ..."

اگر این کتاب را می‌خواهید ...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ دی ۹۴ ، ۱۴:۲۵
سعید شیرشاهی